مجنون و مجنون بودن

ساخت وبلاگ

مجنون از راهی میگذشت. جمعی نماز گذاشته بودند. مجنون از لا به لای نمازگزاران رد شد. جماعت تند و تند نماز را تمام کردند. همگی ریختند بر سر مجنون. گفتند بی تربیت کافر شده ای. مجنون گفت مگر چه گفتم؟!

گفتند مگر کوری که از لای صف نمازگزاران میگذری. مجنون گفت من چنان در فکر لیلی غرق بودم که وقتی میگذشتم حتی یک نمازگزار ندیدم. شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا همگی مرا دیدید؟!


قدری مجنون خدا باشیم...

شعر و مطالب عاشقانه...
ما را در سایت شعر و مطالب عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : مجنون,مجنون,بودن, نویسنده : 7mahdimaryama بازدید : 337 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 11:41